روز جهانی اتیسم
بسم الله الحکیم
سالی گذشت و باز ، روز جهانی اتیسم
باز منم و یک دنیا حرف
منم و رژه ی افکار پریشان
منم و حالی غریب
باز می خواهم بنویسم «دخترم سحر!»
اما نه!
امسال را متفاوت با گذشته بنویسم؛
من که غرق در دریای تفاوتم
دخترم ستاره!
امسال برای تو می نویسم
برای تو که زندگی سخت و پر رنجی را پیش رو داری؛
ستاره ی من! از همین امروز که کودکی خردسال هستی بخاطر خواهر دوقلویت محکوم هستی به تحمل محدودیتها و رنجها؛
لذتهای بدیهی کودکی برایت تعریفی ندارد؛
خوب است که می فهمی و بر خواسته های طبیعی خودت اصرار نمی ورزی و شرمنده ام نمی کنی.
خوشحالم که سحر خواهری مهربان دارد که از همین خردسالی چون مادری دلسوز بر گردش می گردد و به راحتی او می اندیشد.
از یک سو دوست دارم کودک باشی و کودکی کنی و شیرین زبانیهایت روزگارم را کمی شادتر کند و از سویی دیگر دوست دارم زودتر بزرگ شوی و بتوانی کمک حالم باشی برای نگهداری از خواهر و برادرت.
ستاره قشنگم!
امروز بین پارک رفتن و پیش پدر و مادر بودن باید یکی را انتخاب کنی
بین مهمانی رفتن و پیش مامان و بابا بودن
بین...
اصلا در خوشی های کودکانه ات حتی بازی های خانگی، حضور پدر و مادرت را حس نمی کنی؛ ما مدام با خواسته های سحر درگیریم و از تو غافل.
وقت، حوصله، توجه و توان ما صرف نگهداری سحر می شود و تو...
ستاره! دخترم! آنچه از زندگی آموخته ایم صبر است و صبر؛ تو هم بیاموز.
برای امسال کافیست.
بزرگتر که شدی بیشتر می گویم برایت.
ستاره ی من! در آسمان زندگیم بمان و نورافشانی کن تا روشنائیت چراغ امید را در دلم روشن نگاه دارد.
دخترم ستاره!
شاد باش
همین...